گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش سیزدهم: در مناقب امام حسن عسکري علیه السلام




اشاره
قطره اي از دریاي فضایل و مناقب پیشواي یازدهم ،
سبط سرور بشر پدر گرام مهدي منتظر علیه السلام
و شافع روز محشر، امام پسندیده و پاکیزه
ابو محمّد حضرت حسن بن علی ، امام عسکري صلوات اللَّه علیه
-----------------------------------------------------------------
ص: 754
ص: 755
می نویسد: « الثاقب فی المناقب » 1 - در کتاب / 1132
ابوهاشم جعفري می گوید : روزي مولایم امام حسن عسکري علیه السلام سوار بر مرکب شده و به سوي صحرا حرکت کرد،
من نیز به همراه حضرتش سوار بر مرکبم شده و حرکت کردم، حضرت جلوتر حرکت می نمود من نیز پشت سرش در حرکت
بودم ، ناگاه به یاد بدهی خود افتادم ، در فکر بودم که چگونه پرداخت خواهم نمود .
ناگاه امام علیه السلام متوجّه من شد و فرمود :
اللَّه یقضیه ؛ خداوند آن را پرداخت می نماید .
آنگاه از زین مرکبش خم شد و با تازیانه اش خطی در زمین کشید و فرمود : یا أبا هاشم ! إنزل فخذ واکتم .
اي اباهاشم! فرود آي، بردار و کتمان کن!
من از مرکبم فرود آمدم ، دیدم شمش طلایی است ، برداشتم و در خورجینم گذاشتم و باز به راه خود ادامه دادیم، باز به فکر
فرو رفتم، و با خودم گفتم : اگر قیمت این طلا به اندازه بدهی من باشد بهتر است ، و گرنه باید طلبکارم را با آن راضی کنم،
الآن باید به فکر خرجی فصل زمستان - از قبیل، لباس و چیزهاي دیگر - باشم .
ص: 756
همین که این امور از ذهنم خطور کرد دیدم امام علیه السلام براي دوّمین بار از روي مرکبش خم شد و با تازیانه اش همانند
خطّ نخستین ، خطّی دیگر کشید و فرمود :
إنزل فخذ واکتم ؛
فرود آي، بردار و کتمان کن .
من بار دیگر از مرکبم فرود آمده و شمش نقره اي برداشته و در خورجین دیگرم گذاشتم، بعد حضرتش اندکی به راه خود
ادامه داده و به منزلش باز گشت.
من نیز به خانه ام آمدم، وقتی به خانه رسیدم ، مقدار بدهی خود را محاسبه کرده و مبلغ آن را بدست آوردم، سپس آن شمش
طلا را وزن کرده و قیمتش را بدست آوردم ، دیدم بی کم و زیاد به اندازه بدهی من است .
پس از نقل این حدیث شریف گوید: ) آري، اگر کسی در این حدیث بیندیشد می فهمد « الثاقب فی المناقب » (نویسنده کتاب
که این معجزه از معجزه حضرت عیسی علیه السلام که از آنچه می خوردند و در خانه هایشان ذخیره می کردند ، خبر می داد
( ، بالاتر است، و توفیق از خداوند متعال است . ( 1
2 - شیخ صدوق رحمه الله نقل می کند: احمد بن اسحاق رضی الله عنه، وکیل قمی گوید: / 1133
به محضر مولایم امام حسن عسکري علیه الصلاه والسلام شرفیاب شده، عرض کردم: قربانت گردم، مطلبی در دلم هست که به
خاطر آن غمگین هستم، می خواستم این آن را از پدر بزرگوارت بپرسم، ولی ممکن نشد.
فرمود:
آن مطلب چیست؟
عرض کردم: آقاي من! از پدران بزرگوارتان - علیهم الصلاه والسلام - چنین روایت شده :
. -1 الثاقب فی المناقب : 217 ح 20
ص: 757
أنّ نوم الأنبیاء علی أقفیتهم ، ونوم المؤمنین علی أیمانهم ، ونوم المنافقین علی شمائلهم ، ونوم الشیاطین علی وجوههم .
خوابیدن پیامبران بر پشتشان، خوابیدن مؤمنان به طرف راستشان ، خوابیدن منافقان به طرف چپشان و خوابیدن شیاطین بر
رویشان است .
(آیا چنین است ؟) فرمود : آري .
عرض کردم: آقاي من! من هر چه سعی می کنم به طرف راستم بخوابم ، نمی توانم، و خوابم نمی برد.
امام علیه السلام لحظاتی سکوت نمود، آنگاه فرمود: اي احمد! نزدیک من بیا.
من نزدیک حضرتش رفتم، فرمود:
یا أحمد ! أدخل یدك تحت ثیابک ؛
اي احمد! دستت را زیر لباست ببر .
من چنین کردم، حضرت دست خود را از زیر لباسش بیرون آورد و زیر لباس من وارد نمود ، و دست راست خود را به طرف
چپ من و دست چپش را به طرف راست من کشید و این کار را سه مرتبه تکرار کرد.
( از آن به بعد دیگر من نمی توانم به طرف چپم بخوابم. ( 1
( آمده: از آن پس ، هرگز بر آن پهلو خوابم نمی برد. ( 2 « کافی » در نسخه
می نویسد : « الغیبه » 3 - شیخ طوسی قدس سره در کتاب / 1134
محمّد بن احمد انصاري گوید: گروهی از مفوّضه و مق ّ ص ره کامل بن ابراهیم مدنی را به سوي امام حسن عسکري علیه السلام
فرستادند .
کامل گوید: من با خودم گفتم: وقتی به محضرش شرفیاب شدم از او می پرسم؛ تنها کسی وارد بهشت می شود که شناخت و
گفتارش همانند شناخت و گفتار من باشد .
وقتی وارد محضر آقایم ابو محمّد علیه السلام شدم؛ دیدم که لباس فاخري بر تن
. 190 ح 21 / -1 الدعوات راوندي : 70 ح 169 ، بحار الأنوار : 76
. 286 ح 61 / 513 ح 27 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 50 / -2 الکافی : 1
ص: 758
دارد، با خود گفتم: ولیّ خدا و حجّت او لباس فاخر می پوشد و به ما دستور می دهد که با برادران دینی مواسات و یاري
نماییم و ما را از چنین لباسهایی نهی می کند ؟!
چون این سخن از ذهنم خطور کرد، حضرت لبخندي زد و آستین هاي خود را بالا زد، دیدم لباس پشمی سیاه زبر و خشنی به
تن داشت، آنگاه فرمود :
هذا للَّه وهذا لکم ... .
( این لباس به خاطر خداوند متعال و این یکی به خاطر شماست ... ( 1
می نویسد: ابو هاشم جعفري گوید: « خرائج » 4 - قطب الدین راوندي قدس سره در کتاب / 1135
من با خودم می گفتم: دوست دارم بدانم امام حسن عسکري علیه السلام در مورد قرآن چه می فرماید؟ آیا به نظر آن حضرت
قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟ [در حالی که قرآن سواي خداوند متعال است] .
در این فکر بودم که مولایم رو به من کرد و فرمود :
مگر روایتی که امام صادق علیه السلام فرموده به تو نرسیده؟ آنجا که امام صادق علیه السلام می فرماید:
2) خلق لها أربعه ألف جناح ، فما کانت تمرّ بملاءٍ من الملائکه إلّا خشعوا لها ؟! وقال : هذه نسبه ) « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » لمّا نزلت
الربّ تبارك وتعالی .
نازل شد، خداوند براي آن چهار هزار بال آفرید، او از مقابل هر گروهی از فرشتگان می ؛ « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَ دٌ » ( وقتی (سوره
( گذشت، آنان براي او تواضع می نمودند، و می گفتند: این نسبت پروردگار متعال است . ( 3
. 253 ح 7 / -1 الغیبه طوسی : 148 ، بحار الأنوار : 50
. -2 سوره توحید ، آیه 1
. 254 ح 9 / 686 ح 6 ، بحار الأنوار : 50 / -3 الخرائج : 2
ص: 759
آمده است: علیّ بن حسن بن سابور گوید: « مناقب » 5 - باز در همان منبع و همچنین در / 1136
سالی در سامرّاء در زمان امام حسن عسکري علیه السلام خشکسالی شد، خلیفه به حاجب و اهل کشور دستور داد تا براي نماز
استسقا ؛ (طلب باران) به بیرون شهر بروند .
مردم سه روز پشت سرهم براي نماز استسقا رفتند و دعا کردند؛ ولی باران نبارید .
روز چهارم جاثلیق به همراه مسیحیان و عدّه اي از راهبان به سوي صحرا رفتند، در میان آنان راهبی بود ، همین که او دست بر
دعا برداشت بارش باران از آسمان شروع شد، وي روز دیگر نیز براي دعا به صحرا رفت ، باز هم باران بارید، وقتی مردم این
صحنه را دیدند، به شکّ و تردید افتادند، و از این امر در شگفت شده و به دین مسیحیّت متمایل شدند .
(این قضیّه به خلیفه رسید،) وي ناگزیر از امام حسن عسکري علیه السلام که در آن موقع در زندان بود(!!) یاري طلبید، او
مأموري به نزد حضرتش فرستاد و آن حضرت را از زندان آزاد کرده و گفت : امّت جدّت را دریاب که هلاك شدند .
امام حسن عسکري علیه السلام فرمود:
من فردا بیرون می روم و ان شاء اللَّه شکّ و تردید را از بین می برم.
روز سوّم جاثلیق به همراه راهبان به سوي صحرا رفتند ، امام حسن عسکري علیه السلام نیز به همراه عدّه اي از یارانش به
صحرا رفتند، وقتی حضرت چشمش به راهب افتاد و دید که دستش را براي دعا بلند نموده به یکی از غلامانش دستور داد تا
دست راست او را نگهدارد و آنچه میان انگشتانش است ، بگیرد .
غلام ، طبق فرمایش امام علیه السلام دست او را نگهداشت و از میان دو انگشت
ص: 760
سبابّه اش استخوان سیاهی گرفت .
امام علیه السلام آن را گرفت آنگاه به راهب فرمود:
اکنون دعا کن و طلب باران نما!
راهب شروع به دعا کرد، آسمان ابري بود، ولی ابرها پراکنده شده و آفتاب درخشان آشکار گشت.
خلیفه، از امام حسن عسکري علیه السلام پرسید: اي ابا محمّد ! این استخوان چیست؟ حضرت فرمود:
هذا رجل مرّ بقبر نبیّ من الأنبیاء فوقع إلی یده هذا العظم ، وما کشف من عظم نبیّ إلّا وهطلت السماء بالمطر .
این شخص از کنار قبر یکی از پیامبران عبور نموده و این استخوان را از قبر آن پیامبر بدست آورده و استخوان هیچ پیامبري در
( پیشگاه خدا ظاهر نمی شود مگر آن که به زودي از آسمان باران می بارد . ( 1
6 - در رجال کشی قدس سره آمده است: محمّد بن حسن گوید: / 1137
بیماري سختی در چشمم پدید آمد، نامه اي به محضر مولایم امام حسن عسکري علیه السلام نوشته و از آن حضرت خواستم
که براي من دعا بفرماید .
وقتی نامه را فرستادم با خودم گفتم: کاش از حضرتش می پرسیدم که سرمه اي براي چشمم بیان می کرد.
پاسخ نامه که با خطّ مبارك آن حضرت نوشته بود ، آمد ، در آن براي سلامت چشم بیمارم دعا فرموده بود، چرا که یکی از
چشمانم نابینا بود، و پس از آن مرقوم فرموده بود:
أردت أن أصف لک کحلًا ، علیک بصبر مع الإثمد کافوراً وتوتیا ، فإنّه یجلو ما فیها من الغشاء وییبس الرطوبه .
425 نقل شده است . / 270 ح 37 . نظیر این روایت در المناقب : 4 / 441 ح 23 ، بحار الأنوار: 50 / -1 الخرائج: 1
ص: 761
خواسته بودي که براي تو سرمه اي را بیان کنم، بر تو باد که: صبر ( 1) را با اثمد ( 2) ، کافور و توتیا مخلوط کن و از آن سرمه
اي تهیه کرده و به چشمت بکش که این سرمه تاري چشم را از بین برده و چشم را جلا می دهد و رطوبت آن را نیز از بین می
برد.
( محمّد بن حسن گوید: من طبق دستور مولایم این سرمه را درست کردم و چشمم بهبود یافت و خدا را سپاس می گویم. ( 3
7 - باز در همان کتاب آمده است: فضل بن حارث گوید: / 1138
من در سامرّاء بودم، هنگامی که جنازه امام هادي علیه السلام را براي تشییع بیرون آوردند امام حسن عسکري علیه السلام را
دیدیم که در سوگ پدر بزرگوارش گریبان چاك کرده و در حرکت بود .
من از جلالت و بزرگی او - که سزاوار چنین بزرگی بود - در شگفت بودم، و نیز از چهره زیبا و گندمگونی که رنگ باخته
بود در تعجّب بودم و از رنج ناراحتی که داشت دلم براي حضرتش می سوخت. همان شب به خواب رفتم و آن حضرت را در
خواب دیدم، فرمود:
اللون الّذي تعجّبت منه إختیار من اللَّه لخلقه یختبر به کیف یشاء ، وأنّها هی لعبره لاُولی الأبصار ، لایقع فیه علی المختبر ذمّ ،
ولسنا کالناس فنتعب ممّا یتعبون ، نسأل اللَّه الثبات ونتفکّر فی خلق اللَّه ، فإن فیه متّسعاً ، واعلم إنّ کلامنا فی النوم مثل کلامنا
فی الیقظه .
از رنگ چهره ام که در شگفت شدي آن امتحانی است از خداوند نسبت به بندگان خویش که آن گونه که می خواهد می
آزماید. و آن عبرتی است براي صاحبان بینش و بصیرت و براي آزمایش شونده مذمّتی نیست، ما همانند
-1 صَبِر : عصاره درختی تلخ را گویند که مصرف داروئی دارد .
-2 اثْمِد : سنگی است که آن را نرم کرده و به عنوان سرمه به چشم می کشند، معادن این سنگ در شرق زمین واقع است .
. 299 ح 73 / 815 ضمن رقم 1018 ، بحار الأنوار : 50 / -3 رجال کشّی : 2
ص: 762
مردم نیستیم که چون آنان دچار رنج شویم، از خداوند متعال ثبات قدم و تفکّر در آفریدهاي او را خواستاریم، چرا که در آن
( وسعتی است، و بدان که سخن ما در خواب مانند سخن ما در بیداري است . ( 1
الثاقب فی » و نیز در « مجمع البیان » تألیف شیخ جلیل القدر، ابوعلی طبرسی، صاحب « اعلام الوري » 8 - در کتاب / 1139
آمده است : « الصراط المستقیم » و « المناقب
ابو هاشم جعفري گوید : من در محضر باصفاي مولایم امام حسن عسکري علیه السلام بودم، براي ورود ، شخصی از مردم
یمن از حضرتش اجازه خواستند ، (حضرت اجازه دادند) مردي زیبا، بلند قامت و تنومند وارد شد و بر امام علیه السلام با اظهار
ولایت سلام نمود .
حضرت با پذیرش ولایتش به او پاسخ داد و دستور جلوس فرمود.
او در کنار من نشست، من با خودم گفتم: اي کاش! می دانستم این شخص کیست؟
در این هنگام امام حسن عسکري علیه السلام فرمود:
هذا من ولد الأعرابیّه صاحبه الحصاه الّتی طبع آبائی فیها بخواتیمهم فانطبعت ، فقد جاء بها معه یرید أن نطبع فیها .
او از فرزندان همان زن عربی است که داراي سنگریزه اي بود که پدران من به آن مهر می زدند، و آن مهر نقش می بست،
اینک آن را آورده می خواهد من مهر کنم .
آنگاه امام علیه السلام رو به آن مرد یمنی نمود و فرمود: سنگریزه را بده .
او سنگریزه اي را بیرون آورد، یک طرف آن صاف بود، امام علیه السلام آن را گرفت و مهرش را بیرون آورده و بر آن زد،
در همان حال نام حضرتش در آن نقش بست، گویی همینک می بینم که در آن نوشته بود:
« بحار الأنوار » 300 ح 75 . گفتنی است که این حدیث طبق نسخه / 843 رقم 1087 ، بحار الأنوار : 50 / -1 رجال کشّی : 2
ترجمه شده است .
ص: 763
. « الحسن بن علی علیهما السلام »
من رو به مرد یمنی کرده و گفتم: آیا تا به حال امام حسن عسکري علیه السلام را دیده بودي؟
گفت: نه، به خدا سوگند! من مدّتی بود که دوست داشتم و عاشق بودم که او را ببینم، تا این که ساعتی پیش جوانی آمد - که
او را نیز نمی شناختم - و به من گفت: برخیز و حضور آن حضرت شرفیاب شو . من برخاستم و خدمتش شرفیاب شدم.
آنگاه مرد یمنی برخاست، در حالی که او می گفت: رحمت و برکات خداوند بر شما اهل بیت باد، که فرزندانی که برخی از
برخی دیگرند، گواهی می دهم که حق تو همانند حق امیر مؤمنان علی و امامان پس از او صلوات اللَّه علیهم أجمعین واجب و
لازم است، و حکمت و امامت به سوي تو منتهی می شود و تو همان ولیّ خدایی هستی که در نشناختن تو ، عذر احدي
پذیرفته نیست .
من پرسیدم: اسمت چیست؟
است و او همان بانوي یمنی و داراي سنگریزه اي بود « مهج بن صلت بن عقبه بن سمعان بن غانم بن اُمّ غانم » ، گفت: نام من
که امیر مؤمنان علی علیه السلام به آن مهر زده بود.
ابو هاشم جعفري گوید: من اشعاري را در این زمینه سرودم:
بدرب الحصا مولی لنا یختم الحصی
له اللَّه أصفی بالدلیل وأخلصا
وأعطاه آیات الإمامه کلّها
کموسی وفلق البحر والید والعصا
وما قمّص اللَّه النبیّین حجّهً
ومعجزهً إلّا الوصیّین قمّصا
فمن کان مرتاباً بذاك فقصره
من الأمر أن تتلو الدلیل وتفحصا
مولاي ما از طریق سنگریزه ، که بر آن مهر می زند که خداوند او را برگزیده و این را بهترین دلیل براي او قرار داده است .
ص: 764
و به او همه نشانه هاي امامت را همانند موسی علیه السلام - که شکافتن دریا و ید بیضا و عصا را داده بود - عطا فرموده است
.
خداوند هر حجّت و معجزه اي که بر پیامبران خود عطا نموده بر اوصیا نیز عطا فرموده است .
آري ، هر که در این امر تردید نماید در واقع کوتاهی از خود اوست؛ باید در این رابطه دلیل را بنگرد و آن را جست و جو
( کند . ( 1
آمده است: ابو هاشم جعفري گوید: « الثاقب فی المناقب » 9 - در کتاب / 1140
از مولایم امام حسن عسگري علیه السلام شنیدم که می فرمود:
إنّ فی الجنّه باباً یقال له: المعروف ، ولا یدخله إلّا أهل المعروف .
نیکوکاران) وارد می شوند. ) ؛ « اهل معروف » گویند، از آن در ، تنها « معروف » همانا براي بهشت دري است که آن را
من در دلم خدا را سپاس گفتم و از این که در بر آوردن حوایج مردم متحمّل زحماتی می شوم، مسرور شدم.
در این حال امام علیه السلام متوجّه من شد و نگاهی به من کرد و فرمود:
نعم ، دُم علی ما أنت علیه ، فإنّ أهل المعروف فی دنیاهم هم أهل المعروف فی الآخره ، جعلک [اللَّه] منهم یا أباهاشم
ورحمک .
آري، به این کار خودت ادامه بده، زیرا که اهل معروف در دنیا همان اهل معروف در آخرت هستند. اي ابو هاشم! خداوند تو
( را از آنان قرار داده و به تو رحمت نموده است . ( 2
10 - باز در همان منبع آمده است: ابو هاشم جعفري گوید: / 1141
من در حضور امام حسن عسکري علیه السلام بودم، محمّد بن صالح ارمنی از
302 ح 78 . این حدیث به صورت اختصار در / 138 ، بحار الأنوار : 50 / -1 الثاقب فی المناقب : 561 ح 1 ، إعلام الوري : 2
نقل شده است . « 206 ح 5 / الصراط المستقیم : 2 »
432 (با اندکی تفاوت) ، بحار / 689 ح 12 المناقب : 4 / 143 ، الخرائج : 2 / -2 الثاقب فی المناقب : 564 ح 1 ، إعلام الوري : 2
. 258 ح 16 / الأنوار : 50
ص: 765
و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و » ؛ (1) « ... وَإذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ » تفسیر آیه شریفه
پرسید . امام علیه السلام فرمود: ، «... صلب فرزندان آدم برگرفت
آنان با این کار در شناخت پروردگار استوار مانده و این امر محقّق شد ؛ ولی آن موقف و حادثه را فراموش کردند و به زودي
بیاد خواهند آورد، اگر جز این بود کسی نمی توانست بفهمد که آفریدگار و رازق او کیست.
ابوهاشم جعفري گوید: من در دلم از بزرگی نعمتی که خداوند به ولیّ خود داده و از فزونی علم و دانش او در شگفت شده و
در اندیشه فرو رفتم که امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود:
الأمر أعجب ممّا عجبت منه یا أباهاشم ! وأعظم ، ما ظنّک بقوم مَن عرفهم عرف اللَّه ، ومَن أنکرهم أنکر اللَّه ، ولایکون مؤمناً
حتّی یکون لولایتهم مصدّقاً ، وبمعرفتهم موقناً .
اي ابوهاشم! مطلب شگفت انگیزتر و بزرگتر از آن است که تو تعجّب می کنی، تو چه می پنداري در مورد گروهی که هر
کس آنان را شناخت در واقع خدا را شناخته و هر که منکر آنان شد در واقع خدا را انکار کرده است، و هرگز کسی مؤمن
( نمی شود تا آن که ولایت آنها را تصدیق و به معرفت آنان یقین داشته باشد . ( 2
آمده است : اقرع گوید: « کافی » 11 - باز در همان منبع و همچنین در / 1142
در نامه اي خدمت امام حسن عسکري علیه السلام نوشتم: آیا امام محتلم می شود ؟
وقتی نامه را فرستادم با خود گفتم: (احتلام از شیطان است) و خداوند اولیاي خود را از شرّ شیطان حفظ فرموده است.
پاسخ نامه چنین آمد:
. -1 سوره اعراف ، آیه 172
419 (با اندکی تفاوت) . / -2 الثاقب فی المناقب : 567 ح 8 ، کشف الغمّه : 2
ص: 766
حال الأئمّه علیهم السلام فی المنام حالهم فی الیقظه ، لایغیّر النوم منهم شیئاً، وقد أعاذ اللَّه عزّوجلّ أولیاءه من الشیطان، کما
حدّثتک نفسک.
حال امامان علیهم السلام در خواب و بیداري یکسان است، خواب تغییري در حال آنان نمی دهد، و همان گونه که در دل تو
( خطور نموده بود خداوند اولیاي خود را از شرّ شیطان حفظ فرموده است . ( 1
می نویسد : جعفر بن محمّد بن موسی گوید : « اثبات الوصیّه » 12 - مسعودي قدس سره در / 1143
من در سامرّاء کنار خیابانی نشسته بودم، امام حسن عسکري علیه السلام در حالی که سوار بر مرکبی بود از آنجا عبور فرمود،
من علاقه زیادي داشتم که داراي فرزندي باشم، با خود گفتم: آیا می شود من هم داراي فرزندي باشم ؟!
در این حال که امام علیه السلام از کنار من عبور می کرد با سر مبارکش اشاره فرمود : آري .
با خود گفتم: آیا پسر می شود ؟
امام علیه السلام با سر مبارکش اشاره نمود: نه .
( پس از آن همسرم حامله شد و براي من دختري به دنیا آورد. ( 2
آمده است: « الثاقب فی المناقب » 13 - در / 1144
علیّ بن زید، یکی از احفاد امام سجّاد علیه السلام گوید: من با امام حسن عسکري علیه السلام از دار الخلافه تا منزلش همراه
شدم، حضرت به منزلش تشریف برد، وقتی خواستم از حضورش مرخص شوم ، فرمود:
عجله نکن و قدري صبر کن .
290 ح 64 . نظیر این روایت را ثقه الإسلام / 446 ح 31 ، بحار الأنوار : 50 / -1 الثاقب فی المناقب : 570 ح 15 ، الخرائج : 1
423 نقل نموده اند . / 509 ح 12 و علّامه اربلی رحمه الله در کشف الغمّه : 2 / کلینی رحمه الله در الکافی : 1
268 ح 30 / 438 ح 16 ل ق ن ه د و م ن ت س ا ، ر ا حب ر ا ون لأ ا : 50 / 2 - ت ا ب ث إ ه یّ ص و ل ا : 247 ، ر ی ظ ن ن ی ا ت ی ا و ر ا ر ي د ن و ا ر ر د ج ئ ا ر خ ل ا : 1 .
ص: 767
آنگاه وارد منزل شد و به من اجازه ورود داد، وارد شدم، حضرت دویست دینار به من داد و فرمود :
صیّرها فی ثمن جاریه ، فإنّ جاریتک فلانه قد ماتت .
با این مبلغ کنیزي بخر، چرا که فلان کنیزت از دنیا رفت.
من از حضورش مرخص شده و از منزل خارج شدم در حالی که فرمایش امام علیه السلام در ذهنم بود، وقتی به خانه ام رسیدم
غلامم گفت: هم اکنون فلان کنیز مرد.
گفتم: چگونه؟
( گفت: داشت آب می خورد ناگهان آب راه تنفّس او را گرفت و مُرد. ( 1
14 - ابوهاشم جعفري گوید: روزي در خدمت امام حسن عسکري علیه السلام بودم که فهفکی از حضرتش پرسید: / 1145
چرا زن بیچاره و ناتوان یک سهم، ولی مرد قوي دو سهم ارث می برد؟
حضرت فرمود:
لأنّ المرأه لیس علیها جهاد ولانفقه ولامعقله إنّما ذلک علی الرجال.
چون زن نه تکلیف جهاد دارد و نه بار هزینه زندگی بر دوش اوست و نه دیه کسی را می پردازد ، ولی همه اینها بر عهده
مردان است.
ابوهاشم گوید: من با خودم گفتم: شنیده بودم که همین پرسش را ابن ابی العوجاء از امام صادق علیه السلام پرسید و آن
حضرت همین پاسخ را دادند.
در این فکر بودم که امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود:
آري، این، پرسش ابن ابی العوجاء بود، و اگر معناي پرسش یکی باشد پاسخ ما نیز یکی است .
جري لآخرنا ما جري لأوّلنا ، وأوّلنا وآخرنا فی العلم والأمر
264 ح 23 . این روایت در / 426 ح 5 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 50 / -1 الثاقب فی المناقب : 216 ح 19 ، الخرائج : 1
431 (به صورت اختصار) نقل گردیده است . / المناقب : 3
ص: 768
سواء ، ولرسول اللَّه وأمیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیهما وآلهما فضلهما .
آنچه براي نخستین ما جاري شده در حق آخر ما هم جاري است، نخستین فرد از ما، با آخرین فرد از نظر دانش و ولایت برابر
( است، و البتّه رسول خدا و امیر مؤمنان - صلوات اللَّه علیهما وآلهما - فضایل خودشان را دارند . ( 1
آمده است : روایت شده : « الأنوار البهیّه » 15 - در کتاب / 1146
امام حسن عسکري علیه السلام در دوران کودکی در چاه آب افتاد ، این در حالی بود که امام هادي علیه السلام مشغول نماز
بود ، زنها فریاد می زدند .
وقتی امام علیه السلام سلام نمازش را داد فرمود : باکی نیست.
در آن حال دیدند که آب تا لب چاه بالا آمده و حضرت حسن عسکري علیه السلام روي آب است و با آب بازي می کند .
(2)
می نویسد: حسن بن ظریف « کافی » 16 - محدّث عالی مقام ، محمّد بن یعقوب کلینی رحمه الله در کتاب شریف / 1147
گوید:
دو پرسش در ذهنم بود که می خواستم نامه اي به حضور امام حسن عسکري علیه السلام بنویسم و آنها را بپرسم، نامه اي
آماده کرده و نوشتم:
هنگامی که حضرت قائم ارواحنا فداه قیام کند چگونه داوري می نماید؟ و مبناي قضاوت و داوري او در میان مردم چگونه
است؟
وقتی نامه را ارسال کردم متوجّه شدم که می خواستم معالجه تب ربع ( 3) را نیز بپرسم ، ولی فراموش کردم .
پاسخی که آمد چنین بود:
سألت عن القائم علیه السلام ، فإذا قام یقضی بین الناس بعلمه کقضاء داود علیه السلام لا یسأل البیّنه .
. 255 ح 11 / 437 ، بحار الأنوار : 50 / 685 ح 5 ، المناقب : 3 / -1 الخرائج : 2
. 274 ح 45 / 451 ضمن ح 36 ، بحار الأنوار : 50 / -2 الأنوار البهیّه : 311 ، الخرائج 1
-3 تب ربع یا تب نوبه : تبی را گویند که یک روز می گیرد و دو روز نمی گیرد ، باز روز چهارم شروع می شود . (مؤلّف
رحمه الله)
ص: 769
درباره قضاوت و داوري حضرت قائم علیه السلام پرسیده بودي که چگونه است؟ هنگامی که او قیام کند همانند حضرت
داوود علیه السلام با علم و یقین خود، داوري می کند و از مردم گواه نمی خواهد .
یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً » در ضمن می خواستی در مورد تب ربع بپرسی ، ولی فراموش کردي، براي معالجه آن ، آیه شریفه
1) ، را در ورقه اي بنویس و در گردن شخص بیمار (تب دار) بیاویز که ان شاء اللَّه به اذن خداوند بهبود می ) « عَلی إبْراهیمَ
یابد .
( حسن بن ظریف گوید: ما طبق فرمایش امام علیه السلام این آیه را نوشته و به گردن بیمارمان آویختیم و او بهبود یافت. ( 2
می نویسد: ابو هاشم جعفري گوید: « دروس » 17 - شهید اوّل قدس سره در کتاب / 1148
روزي امام حسن عسکري علیه السلام به من فرمود:
أمان لأهل الجانبین . « سرّ من رأي » قبري ب
( قبر من در سامرّاء براي دو گروه - یعنی دوست و دشمن - امان است . ( 3
می نویسد: نقل شده که دست خطّی از مولایمان امام حسن عسکري علیه « محتضر » 18 - حسن بن سلیمان در کتاب / 1149
السلام یافت شده که در آن حضرتش مرقوم فرموده:
أعوذ باللَّه من قوم حذفوا محکمات الکتاب ، ونسوا اللَّه ربّ الأرباب ، والنبیّ وساقی الکوثر فی مواقف الحساب ، ولظی والطامّه
الکبري ونعیم دارالثواب ، فنحن السنام الأعظم ، وفینا النبوّه والولایه والکرم ، ونحن منار الهدي والعروه الوثقی ، والأنبیاء کانوا
یقتبسون من أنوارنا ، ویقتفون آثارنا ، وسیظهر حجّه اللَّه علی الخلق بالسیف المسلول لإظهار الحقّ .
. « اي آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش » ؛ -1 سوره انبیاء ، آیه 69
. 264 ح 24 / 431 ح 10 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 50 / 509 ح 13 ، الخرائج : 1 / -2 الکافی : 1
. 59 ح 1 / -3 الأنوار البهیّه : 330 ، بحار الأنوار : 102
ص: 770
پناه می برم به خدا از گروهی که محکمات کتاب خدا را حذف کرده و خداوند ربّ الأرباب و پیامبر و ساقی کوثر را در
مواقف حساب و آتش جهنّم و بلاي هنگامه بزرگ (روز قیامت) و پاداش آخرت را فراموش نمودند. ما همان رکن اعظم
(الهی) هستیم .
نبوّت، ولایت و کرامت در میان ماست، ما منار و گلدسته هدایت و دستگیره محکم (عروه الوثقی) هستیم، و پیامبران از پرتو
نور ما بهره می گرفتند، و از آثار ما پیروي می کردند، به زودي حجّت خدا بر مردم با شمشیري آخته و کشیده شده از نیام ،
براي آشکار نمودن حق، ظاهر خواهد شد.
این دست خطّ حسن بن علی بن محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی امیرالمؤمنین علیهم
( السلام است . ( 1
آمده است: ابو هاشم جعفري گوید: « الثاقب فی المناقب » 19 - در کتاب / 1150
از مولایم امام حسن عسکري علیه السلام شنیدم که می فرمود:
من الذنوب الّتی لاتغفر قول الرجل : یا لیتنی لا اُواخذ إلاّ بهذا .
یکی از گناهانی که آمرزیده نخواهد شد ، این است که انسان گوید: اي کاش! من جز با این گناه مؤاخذه نمی شدم.
من با خودم گفتم: به راستی که این سخن خیلی دقیق است، سزاوار است که انسان هر چیزي را از خودش و کارش جستجو
کند که همه چیزها در خود اوست . در این فکر بودم ، دیدم امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود :
صدقت یا أباهاشم ! إلزم ما حدّثتک به نفسک ، فإنّ الإشراك فی الناس أخفی من دبیب الذرّ علی الصفا فی اللیله الظلماء ، أو
من دبیب الذرّ علی المسح الأسود .
اي ابا هاشم! راست گفتی، به آنچه با خود گفتی پاي بند باش ، چرا که شرك در میان مردم از حرکت مورچه در شب
( تاریک بر روي سنگ صاف - یا بر لباس سیاه - پنهان تر است . ( 2
. 264 ح 49 / -1 بحار الأنوار : 26
. 250 ح 4 / 439 ، بحار الأنوار : 50 / -2 الثاقب فی المناقب : 567 ح 9 ، المناقب : 4
ص: 771
پایان بخش سیزدهم: گوشه اي از مواعظ امام حسن عسکري علیه السلام
گوشه اي از مواعظ امام حسن عسکري علیه السلام
در پایان این بخش به گوشه اي از پندهاي شیوا و رساي امام حسن عسکري علیه السلام اشاره می نماییم:
1 - یکی از شیعیان نامه اي به امام حسن عسکري علیه السلام نوشته و در ضمن آن ، اختلاف شیعیان را بازگو نمود .
امام علیه السلام در پاسخ وي نوشت:
إنّما خاطب اللَّه العاقل ، والناس فیّ علی طبقات : المستبصر علی سبیل نجاه، متمسّک بالحقّ ، متعلّق بفرع الأصل ، غیر شاكّ
ولا مرتاب ، لا یجد عنّی ملجأ . وطبقه لم تأخذ الحقّ من أهله ، فهم کراکب البحر یموج عند موجه ویسکن عند سکونه . وطبقه
استحوذ علیهم الشیطان ، شأنهم الردّ علی أهل الحقّ ، ودفع الحقّ بالباطل حسداً من عند أنفسهم .
فدع من ذهب یمیناً وشمالًا ، فإنّ الراعی إذا أراد أن یجمع غنمه جمعها بأهون سعی ، وإیّاك والإذاعه وطلب الرئاسه ، فإنّهما
( یدعوان إلی الهلکه . ( 1
خداوند تنها مردمان عاقل را مورد خطاب قرار داده است، مردم در مورد من ، چند دسته هستند :
الف) کسی که بر راه نجات و رستگاري بصیرت و بینش دارد، او چنگ به حق و حقیقت زده و شاخه هاي آن را گرفته و
دستاویز نموده، هیچ گونه شکّ و تردیدي نسبت به من نداشته و پناهگاهی غیر از من نمی جوید .
. 371 ح 4 / -1 بحار الأنوار : 78
ص: 772
ب) گروهی که حق و حقیقت را از اهلش نگرفته اند ، ایشان همانند دریانوردانی هستند که با امواج دریا ، نگران و مضطرب
می شوند و با آرامش دریا آرام می گیرند .
ج) گروهی که شیطان بر آنان غلبه پیدا کرده، اینان کارشان رد کردن اهل حق است و به خاطر حسادتی که در دل دارند حق
را به وسیله باطل دفع می کنند .
بنابراین ، کسانی را که به راست و چپ می روند رها کن، چرا که چوپان وقتی بخواهد گوسفندان خود را جمع کند با
کمترین تلاش و کوشش آنها را جمع می نماید.
از افشاگري و ریاست طلبی بپرهیز که این دو انسان را به ورطه هلاکت و نابودي می اندازند.
2 - امام حسن عسکري علیه السلام فرمود:
( من الفواقر الّتی تقصم الظهر : جار إن رأي حسنه أخفاها ، وإن رأي سیّئه أفشاها . ( 1
از مصیبت هایی که کمر انسان را می شکند: همسایه اي است که اگر خوبی ببیند می پوشاند و اگر بدي ببیند آن را آشکار
می نماید.
3 - امام حسن عسکري علیه السلام در ضمن سخنانی به شیعیان خود می فرماید:
أوصیکم بتقوي اللَّه ، والورع فی دینکم ، والإجتهاد للَّه ، وصدق الحدیث ، وأداء الأمانه إلی من ائتمنکم من برّ أو فاجر ، وطول
السجود وحسن الجوار ، فبهذا جاء محمّد صلی الله علیه وآله وسلم .
صلّوا فی عشائرهم ، وأشهدوا جنائزهم ، وعودوا مرضاهم ، وأدّوا حقوقهم ، فإنّ الرجل منکم إذا ورع فی دینه ، وصدق فی
حدیثه ، وأدّي الأمانه، وحسن خلقه مع الناس قیل : هذا شیعیٌّ فیسرّنی ذلک .
اتّقوا اللَّه وکونوا زیناً ولاتکونوا شیناً ، جرّوا إلینا کلّ مودّه ،
. 372 ح 11 / -1 بحار الأنوار : 78
ص: 773
وادفعوا عنّا کلّ قبیح ، فإنّه ما قیل فینا من حسن فنحن أهله ، وما قیل فینا من سوء فما نحن کذلک ، لنا حقّ فی کتاب اللَّه ،
وقرابه من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم، وتطهیر من اللَّه ، لایدّعیه أحد غیرنا إلّا کذّاب.
أکثرو ذکر اللَّه ، وذکر الموت ، وتلاوه القرآن ، والصلاه علی النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم ، فإنّ الصلاه علی رسول اللَّه صلی
( الله علیه وآله وسلم عشر حسنات ، احفظوا ما وصّیتکم به ، واستودعکم اللَّه وأقرء علیکم السلام . ( 1
شما را به تقواي خدا، پرهیزکاري در دینتان، کوشش براي خدا، راستگویی، اداي امانت - هر که شما را امین قرار داده چه
خوب چه بد - طول سجده و حسن همجواري سفارش می نمایم؛ چرا که براي همین دستورات حضرت محمّد صلی الله علیه
وآله وسلم آمده است .
با (مخالفان) در محلّه هایشان نماز بخوانید، در تشییع جنازه آنها شرکت نمایید، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنها را ادا
نمایید، زیرا اگر یکی از شما در دینش پرهیزکار و در سخنش راستگو باشد و امانت را بپردازد و با آنان با خوش اخلاقی
برخورد نماید می گویند: این شیعه است، و همین سبب شادي و سرور من می شود .
تقواي خدا پیشه کنید و براي ما زینت باشید، و موجب ننگ و عار ما نشوید، همه مودّت ها ، محبّت ها را به سوي ما بکشانید
و هر ناپسندي را از ما دور کنید، زیرا که هر خوبی که در حقّ ما گفته شود ، ما اهل آن بوده و شایسته آن هستیم، و هر بدي
که به ما نسبت دهند ، ما چنین نیستیم، براي ما در کتاب خدا حقّی است و قرابت و خویشاوندي ما با رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم است و تطهیر و پاکی ما از جانب خداوند متعال است که هر کس جز از ما چنین ادّعایی کند، دروغگو است.
خداوند را زیاد یاد کنید و به یاد مرگ نیز باشید، قرآن بخوانید، و بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم صلوات و درود بفرستید،
چرا که صلوات بر رسول خدا صلی الله
. 372 ح 12 / -1 بحار الأنوار : 78
ص: 774
علیه وآله وسلم ده حسنه دارد. آنچه به شما سفارش کردم ، حفظ کنید. شما را به خدا سپرده و به همه شما سلام می رسانم.
4 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید:
( لیست العباده کثره الصیام والصلاه ، وإنّما العباده کثره التفکّر فی أمر اللَّه . ( 1
عبادت و پرستش خداوند با زیادي نماز و روزه نیست؛ بلکه عبادت همان تفکّر زیاد در امر خداوند است .
5 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید:
( الغضب ، مفتاح کلّ شرّ . ( 2
خشم و غضب کلید هر بدي است.
6 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید:
( أقلّ الناس راحه الحقود . ( 3
کم آسایش ترین مردم؛ کینه ورزان هستند.
7 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید:
إنّکم فی آجال منقوصه ، وأیّام معدوده ، والموت یأتی بغته ، من یزرع خیراً یحصد غبطه ، ومن یزرع شرّاً یحصد ندامه ، لکلّ
زارع ما زرع ، لا یسبق بطی ء بحظّه ، ولایدرك حریص ما لم یقدّر له ، من اُعطی خیراً فاللَّه أعطاه ، ومن وقی شرّاً فاللَّه وقاه .
(4)
زندگی شما مدّتی محدود و روزهاي معیّن است، و مرگ ناگهانی می رسد. هر کسی که خیري بکارد محصول آن غبطه
دیگران است و هر کسی که شرّ و بدي بکارد محصول آن ندامت و پشیمانی است .
(آري ،) هر زارعی، کشت خود را درو می کند، کسی که براي روزي کُند
. 373 ح 13 / -1 بحار الأنوار : 78
. 373 ح 15 / -2 بحار الأنوار : 78
. 373 ح 17 / -3 بحار الأنوار : 78
. 373 ح 19 / -4 بحار الأنوار : 78
ص: 775
حرکت می کند ، کسی براي گرفتن بهره او، از او سبقت نمی گیرد و آن که براي بدست آوردن آن ، حرص می ورزد آنچه
بر او مقدّر نشده بدست نمی آورد .
هر که به او خیري عطا شود در واقع خداوند عطا فرموده، و هر که از شرّ و بدي نگاه داشته شود ، در واقع خداوند او را حفظ
کرده است .
8 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( ما ترك الحقّ عزیز إلّا ذلّ ، ولا أخذ به ذلیل إلّا عزّ . ( 1
هیچ عزیزي حق را ترك ننمود جز آن که ذلیل و خوار گشت و هیچ ذلیلی به حق چنگ نزد جز آن که عزیز شد.
9 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( خصلتان لیس فوقهما شی ء : الإیمان باللَّه ، ونفع الإخوان . ( 2
دو خصلت است که بالاتر از آن دو ، چیزي نیست: ایمان به خدا و نفع رساندن براي برادران.
10 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( التواضع نعمه لاتحسد علیها . ( 3
تواضع و فروتنی نعمتی است که هرگز مورد حسادت واقع نمی شود.
11 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( من وعظ أخاه سرّاً فقد زانه ، ومن وعظه علانیه فقد شانه . ( 4
هر که در پنهانی برادر خویش را پند دهد او را آراسته و هر که در آشکار او را موعظه نماید در واقع، او را زشت نموده است
.
. 374 ح 24 / -1 بحار الأنوار : 78
. 374 ح 26 / -2 بحار الأنوار : 78
. 374 ح 31 / -3 بحار الأنوار : 78
. 374 ح 33 / -4 بحار الأنوار : 78
ص: 776
12 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( ما من بلیّه إلّا وللَّه فیها نعمه تحبط بها . ( 1
هیچ بلایی نیست جز آن که خداوند متعال در کنار آن نعمتی قرار داده که آن را از بین می برد .
13 - امام حسن عسکري علیه السلام می فرماید :
( ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبه تذلّه . ( 2
چقدر زشت است که مؤمن میل و علاقه به چیزي داشته باشد که او را ذلیل و خوار سازد.
. 374 ح 34 / -1 بحار الأنوار : 78
. 374 ح 35 / -2 بحار الأنوار : 78
ص: 777
بخش